سودمندی
لغتنامه دهخدا
سودمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نفع. منفعت . فایده . (ناظم الاطباء) :
دل آرام دارید از چار چیز
کزو خوبی و سودمندیست نیز.
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین .
از آن پند کو سر بلندی دهد
بگفت آنچه او سودمندی دهد.
دل آرام دارید از چار چیز
کزو خوبی و سودمندیست نیز.
فردوسی .
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین .
فردوسی .
از آن پند کو سر بلندی دهد
بگفت آنچه او سودمندی دهد.
نظامی .