ترجمه مقاله

سوزاک

لغت‌نامه دهخدا

سوزاک . (اِ مرکب ) نام مرضی است مشهور و آن سوزشی باشد که بسبب زیادتی صفرا در مجرای بول بهم میرسد وآنجا را ریش کند و چرک آید. (برهان ) (جهانگیری ). بیماری معروف که به عربی حرقةالبول گویند. (فرهنگ رشیدی ). یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارت است از التهاب قسمت انتهای مجرای بول موسوم به پیشاب راه بواسطه ٔ میکرب مخصوصی به نام گونوکوک . گونوکوک از دسته ٔ میکربهای کروی و دوقلو است و رنگ کرم را بخود میگیرد. سوزاک مصونیت ندارد و مبتلایان ممکن است مجدداً مبتلا شوند. هیچ کس در برابر این بیماری مصون نیست . در زنان و مردان بالغ بیماری مزبور بوسیله ٔ مقاربت سرایت میکند. (فرهنگ فارسی معین ) :
آنرا که رسد ز رنج سوزاک الم
بیند المی از سبب آن هر دم .

یوسفی طبیب (از جهانگیری ).


|| آبله . بثره . (ناظم الاطباء).
|| سوختگی . (فرهنگ رشیدی ). ریش با التهاب و سوزش . (ناظم الاطباء). || (نف ) سوزان . سوزنده . سوزا. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله