ترجمه مقاله

سوس

لغت‌نامه دهخدا

سوس . (اِخ ) شوش :
بروم اندرون شاه بد فیلقوس
یکی بود با رای او شاه سوس .

فردوسی .


رجوع به شوش شود.
ترجمه مقاله