سول
لغتنامه دهخدا
سول . [ س َ وَ ] (اِ) ناخن پای شتر که آنرا به عربی فرسن خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || سم میش و بز و گوسفند و جز آن . (ناظم الاطباء). سبل . (فرهنگ رشیدی ) :
ای آنکه می برد به سفر ناقه ٔ ترا
محکم نهاد گشته سولهاش لعل فام .
ای آنکه می برد به سفر ناقه ٔ ترا
محکم نهاد گشته سولهاش لعل فام .
ابن یمین (از آنندراج ).