سویة
لغتنامه دهخدا
سویة. [ س َ وی ی َ ] (ع اِمص ) راستی وبرابری . یقال : هم علی سَویَّة؛ ای استواء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). راستی و همواری . (دهار) :
به نمازی غله دادی و زر و سیم
به کافر هم بر این سان بر سویه .
|| (اِ) از مراکب داهان و مساکین است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آن گلیم پر ازکاه نیز که بر پشت ستور انداخته سوار شوند. ج ، سوایا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
به نمازی غله دادی و زر و سیم
به کافر هم بر این سان بر سویه .
سوزنی .
|| (اِ) از مراکب داهان و مساکین است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آن گلیم پر ازکاه نیز که بر پشت ستور انداخته سوار شوند. ج ، سوایا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).