ترجمه مقاله

سپاری

لغت‌نامه دهخدا

سپاری . [ س ِ ] (اِ) ساق گندم و جو و آن علفی باشد میان خالی که به خوشه ٔ گندم پیوسته است . || خوشه ٔ گندم و جو. (برهان ). بهندی فوفل باشد و آن چیزی است شبیه بفندق و درهندوستان با برگی که آن را پان گویند خورند. (برهان ) (آنندراج ). بهندی فوفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- سپاری زار ؛ مجله . الحصیدة و الجذامه . بن سپاری که در زمین بمانده باشد. (السامی فی الاسامی ).
ترجمه مقاله