ترجمه مقاله

سپرز

لغت‌نامه دهخدا

سپرز. [ س ُ پ ُ ] (اِ) عنصری است که بعربی طحال گویند. (آنندراج ). آن پاره گوشت در معده که ماده ٔ سوداست بتازیش طحال نامند. (شرفنامه ). اندامی است با منفعت بسیار و خانه ٔ سوداست و هرگاه سپرز فربه شود جگر و همه ٔ تن لاغر شوند ازبهر آنکه او ضد جگر است و فعل او آن است که سودا را که در وی خون است از خون جدا کند و بخویشتن کشد و مزه ٔ آن بگرداندو ترش کند و غذای خویش از آن بردارد و هر روز جزوی از آن سودا بمعده فرستد و ترشی آن معده را بگزد و شهوت طعام پدید آید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) :
بگربه ده وَ به عنبه سپرزو خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنْش و تاوان کن .

کسایی .


گفتم که عضوهای رئیسه دل است و مغز
گفتا سپرز و گرده و زَهره ست و پس جگر.

ناصرخسرو.


رجوع به طحال شود.
ترجمه مقاله