سکاری
لغتنامه دهخدا
سکاری . [ س ُ / س َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ سکران . (مهذب الاسماء) (دهار). مستان . (غیاث ) :
در حلقه ٔ گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکاری .
در حلقه ٔ گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکاری .
حافظ.