سکه زن
لغتنامه دهخدا
سکه زن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ زَ ] (نف مرکب ) ضرابی و کسی که پول رایج را سکه میکند. سکه زننده . ضراب . (ناظم الاطباء) :
من سکه زنم بقالبی خوب
او نیز زند ولیک مقلوب .
مشارالیه باید که متوجه باشد که ضرابهای سکه زن بدستور مقرر در اشرفی و عباسی سکه کاری نمایند. (تذکرة الملوک چ 2 ص 33).
من سکه زنم بقالبی خوب
او نیز زند ولیک مقلوب .
نظامی .
مشارالیه باید که متوجه باشد که ضرابهای سکه زن بدستور مقرر در اشرفی و عباسی سکه کاری نمایند. (تذکرة الملوک چ 2 ص 33).