ترجمه مقاله

سید

لغت‌نامه دهخدا

سید. [ س َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) پیشوا. مهتر قوم . سردار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مهتر. (دهار) :
گرچه آباش سیدان بودند
او بهر فضل سید آباست .

فرخی .


کاشکی سیدی من آن تبمی
تا چو تبخاله گرد آن لبمی .

خفاف .


این ارادتی که لازم شده در گردن من نسبت به سید ما از روی سلامت نیست . (تاریخ بیهقی ). بیعت کردند بسید خود و مولای خود. (تاریخ بیهقی ).
فرمانبرش بدند همه سیدان عصر
افزون بدی جلالت قدرش ز حد و حصر.

منوچهری .


می خور ای سید احرار در این جشن سده
باده خوردن بلی از عادت احرار بود.

منوچهری .


زیرا که سید همه سیاره
اندر حمل بعدل توانا شد.

ناصرخسرو.


سید اقران خویشی در کفایت روز فضل
همچنان چون صاحب گردان بهیجا و ستم .

مسعودسعد.


ای ناصر دین سید اولاد پیمبر
ای عالم جاه و شرف و دانش و تمییز.

سوزنی .


به نسبت از تو پیمبر نیازد ای سید
که از بقا نسب ذات توست حاصل از او.

خاقانی .


منقاد حکم اوست هر سید و هر ملک مستبد که از قروم دیار ترک و روم است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
|| لقب فرزندان پیغمبر. || دانا. (آنندراج ) (منتهی الارب ). دانا. فاضل . حکیم . (ناظم الاطباء). || حلیم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مالک . || بز کلان سال . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بز پیر. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || مرد کریم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). کریم . سخی . (ناظم الاطباء). || گرگ درنده . (غیاث اللغات ). گرگ . (آنندراج ). || شیر بیشه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِخ ) گاه مطلق آرند و مراد رسول اکرم صلی اﷲ علیه و آله و سلم است : آنگه بخانه بازآمد و آن شب نوبه ٔ خانه ٔ عایشه بود، چون سید در خانه بنشست وحی ظاهر شد. (قصص الانبیاء ص 235).
بر سید حقوق صحبت داشت
یک زمان خدمتش فرونگذاشت .

سنایی .


ملک ترک و عجم را تو وزیری فرخ
همچو بر سید، صدیق و چو آصف بر جم .

سوزنی .


پرسیدند که سید صلی اﷲ علیه و سلم گفت :خدای دشمن دارد اهل خانه ای را... (تذکرة الاولیاء عطار).
چشم سید چون به آخر بود جفت
پس بدان دیده جهان را جیفه گفت .

مولوی .


سزد گر بدورش بنازم چنان
که سید بر ایام نوشیروان .

سعدی .


نشنیده ای که سید عالم فرمود. (گلستان ).
- سید آفاق ؛ سید ابرار.
- سیدالبشر ؛ نعت است رسول اکرم (ص ) را :
بشرح شرع محمد که سیدالبشر است
همال تو کس از ابناء بوالبشر نبود.

سوزنی .


یا سیدالبشر زده خورشید بر نگین
یا احسن الصور زده ناهید در نوا.

خاقانی .


- سیدالقوم ؛ مهتر طائفه .
- سیدالمرسلین ؛ منظور پیغمبر اکرم (ص ).
- سید انام ؛ سید انبیاء.
- سید ناس ؛ مقصود رسول اکرم (ص ) است .
ترجمه مقاله