ترجمه مقاله

سیمینه

لغت‌نامه دهخدا

سیمینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به سیم . سیمین . ساخته از سیم : ایدون گویند که چون قتیبه بیکند را بگشاد چندان زرینه و سیمینه ازآن زنان یافت که اندازه نبود. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و اندر خزینه مال نماند از زر و سیم که همه بکار برده و داده شد و دست فراکردند اندر اوانی فروختن و زرینه و سیمینه درم و دینار زدن . (تاریخ سیستان ). بی اندازه مال از زرینه و سیمینه . (تاریخ بیهقی ).
ز روئینه آلت بخروارها
ز سیمینه چندان که انبارها.

اسدی .


رجوع به سیم و سیمی شود.
ترجمه مقاله