ترجمه مقاله

شارجه

لغت‌نامه دهخدا

شارجه . [ ج َ ] (اِخ ) شارقه . بندری است در یکی از شیخ نشین های خلیج فارس ، به عمان نزدیک دو میل از شرق و غرب امتداد دارد. بیشترین عرض آن در سمت مغرب و کوتاه ترینش در سمت مشرق است . سبب بنای آن به این شکل آن است که اکثر مردم شهر از دریانوردان و صاحبان سفائن بودند و برتر میشمردند که خانه های خود را در نزدیکی ساحل بسازند. سکنه ٔ آن به نزدیک هفت هزار تن میرسید که به قبیله های : المزاریع نعیم ، شوامس ، المدامغة، السودان ، بنی یاس ، بنی مرة و آل علی منسوبند. پیش از آنکه «دبی » جای شارقه را بگیرد این شهربزرگترین مرکز تجاری در ساحل بود و انتظار میرود که پس از ایجاد بندر کوچکی در «اللیه » مقابل شارقه نهضت تجاری نضج گیرد. بندر شارقه برای تخلیه ٔ کالاها از کشتیهای بزرگی که نمیتوانند به ساحل نزدیک شوند مساعد است . در مغرب شهر کارخانه ٔ تهیه ٔ رشته های سیم برای تزیین لباسهای زنان وجود دارد و آن کارخانه را التله یا البدحة - می نامند و گفته اند که در داخل عمان خاصه در جبل الاخضر معدن طلا یافته میشود. معادن مس نیز در عمان موجود است و بطرز منظمی بهره برداری میشود. ارزیر هم در رأس الحد وجود دارد معادن نمک نیز بکثرت موجود است لیکن مصرف محلی دارد. قصور شیوخ عبارتند از حصنهایی بلند که برجهایی گرداگرد آنها را فرا گرفته و داخل آنها صورت منظمی دارد و توپهایی که از ترکان و پرتغالیان بغنیمت گرفته شده اند پیوسته در جلوی قلعه ها بر پا است و بعضی از آنها دارای نامهایی خاص می باشند و توپ موجود در شارقه بسبب زیادی جنبش آن (الرقاص ) نام دارد و توپ دیگری در عمان هست که به - المغایری - یا وحشی موسوم است . و در شارقه یک بیمارستان برای مردان در (دبی ) وجود دارد. آب اهالی شهر از چاههای نزدیک تأمین میشود و آب را بر پشت چهارپایان حمل و بین خانه ها تقسیم می کنند. سبزیجات فراوان و انواع میوه ها و بخصوص مانگو بوفور در آن یافت میشود.
ترجمه مقاله