ترجمه مقاله

شاطر

لغت‌نامه دهخدا

شاطر. [ طِ ] (ع ص ) شوخ . بی باک . (منتهی الارب )، صعتری . سعتری . || کسی که از خباثت خود مردمان را عاجز کرده باشد. (منتهی الارب ). من اعیا اهله خبثا. (اقرب الموارد). المتصف بالدهاء و الخباثة. (المنجد). ج ، شُطّار. کسی که ترک موافقت مردم کند از روی خباثت و لئامت . (ناظم الاطباء). شطر علی اهله ؛ ترک موافقتهم و اعیاهم خبثاً لؤماً. (المنجد). || کسی که بسوی چیزی بنگرد بروشی که گویا دیگری را هم می نگرد. (ناظم الاطباء). شطر بصرالرجل ؛ صارکانه ینطر الیک والی آخر. (اقرب الموارد). || قاصد. (ناظم الاطباء). شطر شطره ؛ ای قصد قصده . (اقرب الموارد). رجوع به شطّار شود. || مقابل قاری . رجوع به منتهی الارب ذیل غملج شود.
ترجمه مقاله