ترجمه مقاله

شالنگ

لغت‌نامه دهخدا

شالنگ . [ ل َ ] (اِ) شتالنگ . (مؤید الفضلاء). آنچه بعوض فوت شده ٔ چیز دیگر از کسی بگیرند. بهندی آن را «گهی » و در اردو «واند» گویند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تاوان . غرامت . || برجستن پیاده ٔ شاطران . (آنندراج ). برجستگی و فروجستگی شاطران و پیاده روان . (ناظم الاطباء). شلنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به شلنگ شود. || گلیمی که زیرفرش و جز آن دوزند. (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ) (فرهنگ سروری ). رجوع به شال شود. || نمد اسب . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله