شامگاهان
لغتنامه دهخدا
شامگاهان . (اِ مرکب ، ق مرکب ) مرکب از شام باضافه ٔ گاه و آن بمعنی هنگام شام . گاه آغازیدن شب و سپری شدن روز. رجوع به «آن » در این لغت نامه شود :
بامدادان بر چکک ، چون چاشتگاهان بر شخج
نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه .
چونانکه همی بامداد روشن
تاریک شود وقت شامگاهان .
آتشی راکه همه روزه کند روزه بلند
شامگاهان به یکی لحظه کند پست فقاع .
بامدادان بر چکک ، چون چاشتگاهان بر شخج
نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه .
منوچهری .
چونانکه همی بامداد روشن
تاریک شود وقت شامگاهان .
ناصرخسرو.
آتشی راکه همه روزه کند روزه بلند
شامگاهان به یکی لحظه کند پست فقاع .
سوزنی .