ترجمه مقاله

شامیانه

لغت‌نامه دهخدا

شامیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) پوش که خیمه ٔ بزرگ سرپهن است . || سقف پهن پارچه ای و این لفظدر تکلم امروز هند هست . (فرهنگ نظام ). || سایبان و آفتاب گردان . چتر تابستانی و زمستانی . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || سراپرده . (ناظم الاطباء) : و معاینه مشاهده کردم که گنجشکی بر سابیان سلطان آشیان کرد و بیضه نهاد چون وقت رحلت از آن منزل رسید سلطان فراشی را متعهد شامیانه گذاشت تا آن وقت که گنجشک بچه پرورد و بپراند سایه بان فرونیارد. (تذکره ٔ دولتشاهی در شرح حال عمعق بخاری ):
به قدر سراپرده و کندلان
چه از شامیانه چه از سایبان .

نظام قاری (دیوان ص 188).


شرح قماش مصری و جنس سکندری
بر شامیانه های سکندر نوشته اند.

نظام قاری (از فرهنگ نظام ).


ترجمه مقاله