شانه بینی
لغتنامه دهخدا
شانه بینی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل شانه بین . فالگیری :
خاطرش چون از غبار لشکر خط جمع نیست
هر دم از زلف پریشان شانه بینی میکند.
بمن تابت شانه گر شد دچار
مرا روز و شب شانه بینی است کار.
خاطرش چون از غبار لشکر خط جمع نیست
هر دم از زلف پریشان شانه بینی میکند.
طاهرغنی (از آنندراج ).
بمن تابت شانه گر شد دچار
مرا روز و شب شانه بینی است کار.
طاهر وحید (از بهار عجم ).