شانه گیر
لغتنامه دهخدا
شانه گیر. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ شانه . || بمعنی شانه پیچ باشد. (بهار عجم ) :
زلفی که سر ز صحبت خورشید میکشد
از پنجه ٔ رقیب چرا شانه گیر نیست .
ز سودای دلم او را زیان نیست
ندانم از چه زلفش شانه گیراست .
زلف شام غمم از بس بود آشفته سلیم
شانه گیرست ز آمیزش اوکاکل صبح .
رجوع به شانه پیچ شود.
زلفی که سر ز صحبت خورشید میکشد
از پنجه ٔ رقیب چرا شانه گیر نیست .
میریحیی شیرازی (از بهار عجم ).
ز سودای دلم او را زیان نیست
ندانم از چه زلفش شانه گیراست .
سلیم (از بهار عجم ).
زلف شام غمم از بس بود آشفته سلیم
شانه گیرست ز آمیزش اوکاکل صبح .
سلیم (از بهار عجم ).
رجوع به شانه پیچ شود.