ترجمه مقاله

شان

لغت‌نامه دهخدا

شان . (اِ) جامه ٔ سفید بود که از هندوستان می آرند. (تحفة الاحباب اوبهی ). جامه ای باشد سفید که از دیار هندوستان بیاورند. (فرهنگ جهانگیری ). نوعی از پارچه ٔ سفید است که از هندوستان آرند. (برهان قاطع). جامه ٔ سپید که از هند آرند. (فرهنگ رشیدی ).نوعی از پارچه ٔ سفید. (غیاث اللغات ). جامه ٔ سفید که از هند آرند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یک نوع لباس هندی است . (اشتنگاس ). || برگ گل ظریفی که در عید نوروز بیکدیگر هدیه دهند. (ناظم الاطباء از اشتنگاس ). || ترتیب و تمشیت عروسی . (ناظم الاطباء). || حکم و فرمان . (ناظم الاطباء). || قالب کفشدوزی . (ناظم الاطباء از اشتنگاس ). || سنگ چاقو. (اشتنگاس ).سنگ فسان . (ناظم الاطباء). ظاهراً مبدل سان است . || معما. لغز. چیستان . (اشتنگاس ). || علم . دانش . (اشتنگاس ). || وکالتنامه . (اشتنگاس ). معانی ذکر شده از ناظم الاطباء و اشتنگاس در جای دیگر یافت نشد. این معنی جای دیگر دیده نشد.
ترجمه مقاله