شاهی
لغتنامه دهخدا
شاهی . (ع ص ) تیزنظر. رجل شاهی البصر؛ مرد تیزنظر. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
- شاهی البصر و شاه البصر و شایه البصر ؛ تیزبین . (از نشوء اللغة ص 16). رجوع به شاه البصر شود.
- شاهی البصر و شاه البصر و شایه البصر ؛ تیزبین . (از نشوء اللغة ص 16). رجوع به شاه البصر شود.