ترجمه مقاله

شبان فریب

لغت‌نامه دهخدا

شبان فریب . [ ش ُ / ش َ ف َ ] (نف مرکب ) فریبنده ٔ شبان . از راه برنده ٔ چوپان . || (اِ مرکب ) نام مرغی است کوچک شبیه به باشه و بعضی گویند شبیه به فراشتروک است و بعضی مرغ عیسی را شبان فریبک خوانند. مجملاً گویند چنان بر روی زمین نشیند که هرکس او را ببیند پندارد که قوت برخاستن و پریدن ندارد و همین که پیش او روند برخاسته اندک راهی پرواز کند و باز بنشیند. (برهان قاطع) (از فرهنگ رشیدی ). مرغی است که صفیربسیار زند و شبیه به باشه است چون بر زمین نشیند چنان نماید که قوت برخاستن و پریدن نیارد چون شبان یا دیگری نزدیک او رود برخیزد و اندک دورتر رود و نشیندو هر چند بیشتر روند او همچنین کند و از این روی بدین نام معروف شده است و آن را به بیغو شکار کنند. شبان فریو. و شبان فریوک نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ): مُکّاء؛ شبان فریب . (زمخشری ) : سدی گفت مکاء صفیری باشد بر لحن مرغی سفید که به حجاز باشد آن را مکاء گویند و به پارسی آن را شبان فریب می گویند. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 530). رجوع به شبان فریبک ، شبان فریو و شبان فریوک شود.
ترجمه مقاله