ترجمه مقاله

شبر

لغت‌نامه دهخدا

شبر. [ ش ِ ] (ع اِ) وجب . بدست . مابین أعلای ابهام و أعلای خنصر. اسم مذکر است . ج ، أشبار. (شرح قاموس ). یک بدست و آن مابین سر ابهام و سرخنصر است . (منتهی الارب ). مابین سر ابهام و سرخنصر در حال کشیدگی . (ازاقرب الموارد). وجب . بدست را گویند و آن از دست مقداری باشد مابین انگشت کوچک و انگشت بزرگ . (برهان ). || عمر. (از اقرب الموارد): قصر اﷲ شبرک ؛ خدا عمر تو را کوتاه کند. (از اقرب الموارد). و در این معنی به فتح شین نیز آمده است . رجوع به شَبْر شود. || (ص ) مرد کوتاه خلقت . (منتهی الارب ) (از شرح قاموس ): هو قصیرالشبر؛ به معنی متقارب الخلق است . (از اقرب الموارد). || در بعضی از کتابهای لغت به معنی کوتاه گام آمده است . (از تاج العروس ).
- قبال الشبر ؛ به معنی مار است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله