شبیع
لغتنامه دهخدا
شبیع. [ ش َ ] (ع ص ) بسیار. وافر.
- ثوب ٌ شبیعالغزل ؛ جامه ٔ سیربافت بسیارریسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- رجل شبیعالعقل ؛ مرد بسیارعقل . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد).
- حبل شبیع ؛ رسن بسیارتاه . (منتهی الارب ). رسن بسیارموی و کرک . (از اقرب الموارد).
- ثوب ٌ شبیعالغزل ؛ جامه ٔ سیربافت بسیارریسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- رجل شبیعالعقل ؛ مرد بسیارعقل . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد).
- حبل شبیع ؛ رسن بسیارتاه . (منتهی الارب ). رسن بسیارموی و کرک . (از اقرب الموارد).