ترجمه مقاله

شب بازی

لغت‌نامه دهخدا

شب بازی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) بازی کردن در شب . || نمایش (تئاتر) است . در قسمی از شب بازی ، لعبت ها نشان می دادند برای بازی تئاتر و از قدیم در فارسی دو لفظ بوده است اول شب بازی و دیگر شبیه درآوردن که دوم مخصوص تعزیه بود (و ممکن بود برای بازی تئاتر یکی از دو لفظ مذکور گرفته شود). (از فرهنگ نظام ). شب بازی دو نوع است یکی آنکه در شب به صور مختلفه و به هیأتها برآیند و امردان را به شکل زنان متشکل سازند و دوم آنکه خیمه را برپاکرده اشکالی منقوشه بر صفحه ٔ چرم و کاغذ در نظر جلوه دهند، غایتش اینکه قسم اول گاهی روزانه هم این عمل کنند و قسم ثانی مخصوص شب است . (از آنندراج ). نیرنگ و بازی در شب . (ناظم الاطباء). رجوع شود به شب باز.
- شب بازی کردن ؛ در شب نمایش دادن :
شیخ شهرم که کند منع ز لعبت بازی
گر بدستش فتد آن زلف کند شب بازی .

مخلص کاشی .


روز روشن وقت صورت بازی آئینه است
هست عیبی در هنر آن را که شب بازی کند.

سلیم .


و رجوع به شب باز شود. || کنایه از مکر و فریب است . (آنندراج ) :
چنان بود شب بازی روزگار
که شب را دگرگون شد آموزگار.

نظامی .


ترجمه مقاله