ترجمه مقاله

شتابانیدن

لغت‌نامه دهخدا

شتابانیدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) شتاباندن . به شتاب داشتن . تحریض کردن . به شتاب وادار کردن . عجله داشتن . استعجال . (یادداشت مؤلف ). شتاب کردن فرمودن . (ناظم الاطباء). اِئتِزار. اِجهاض . (منتهی الارب ). اِحفاد؛ بشتابانیدن . اِرعاف . (تاج المصادر بیهقی ). اِزفاف . (ترجمان القرآن ).اِفراط. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). اِمعال . اِنکاظ. (منتهی الارب ). اِهراع . اِیضاع . (از ترجمان القرآن ). ایفاز. ایفاض . (منتهی الارب ). تعجیل . (ترجمان القرآن ). تَسریع. (دهار). تَعطِیَة. تَکمیش . تَنکیظ. تَوحِیَة. مُجاهِضَة. (از منتهی الارب ). مُسارَعَة. (زوزنی ). مُعاجَلَة. (تاج المصادر بیهقی ). نَکَظ.اِجهاش . اِدهاق . اءَشراط. اطلاع . اکناش . مَعل . (منتهی الارب ). || شتاب کردن . || الحاح کردن . || مجبور ساختن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله