ترجمه مقاله

شترپان

لغت‌نامه دهخدا

شترپان . [ ش َ رَ ] (اِ مرکب ) شهربان . حاکم . والی . صورت تخفیف یافته ٔ کلمه ٔ خشترپاون است . داریوش شاهنشاهی ایران را به قسمتهای بزرگ تقسیم کرد و هر کدام را به یک نفر مأمور که از مرکزمعین میشد سپرد. این مأمور را «خشرپاون » مینامیدندو ظن قوی این است که این کلمه را «خشثروپاون » مینوشتند ولی در محاوره شترپان تلفظ میکردند زیرا یونانیها این کلمه را ساتراپ ضبط کرده اند و معنی آن به زبان کنونی شهربان یعنی نگهبان مملکت است . (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1668). در روزگار هخامنشیان در سر هر دهیو (= کشور) یک فرماندار یا نایب السلطنه گماشته بوده است که او را در فرس هخامنشی خشتهرپاون میگفتند یعنی شهربان یا کشوردار. (فرهنگ ایران باستان ص 61).
ترجمه مقاله