ترجمه مقاله

شتم

لغت‌نامه دهخدا

شتم . [ ش َ ] (ع مص ) مَشتَمَة. مَشتُمَة. دشنام دادن . اسم از آن شتیمة است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). توصیف کردن دیگری را به آنچه نقص و خواری او باشد. (از تعریفات ). دشنام دادن . (دهار). دژنام دادن . (تاج المصادر بیهقی ). دشنام . (فرهنگ نظام ): فضوح ؛ شتم است مرعربان را. (منتهی الارب ). دشنام . طعن . ملامت . سرزنش . (ناظم الاطباء). || (اِ) آزار و ستم و جور. || زیان . || فساد. || قباحت . || طنز. (ناظم الاطباء). معانی اخیر در مآخذ دیگر دیده نشده .
ترجمه مقاله