ترجمه مقاله

شجی

لغت‌نامه دهخدا

شجی . [ش َ ی / ی ی ] (ع ص ) مشغول (و الیاء مخففه و قد تشددفی الشعر قال : نام الخلیون عن لیل الشجیینا. (منتهی الارب ). به تخفیف یاء بر وزن فعل به معنی مشغول . (ازاقرب الموارد). || حزین و نسبت بدان شجوی است . (از اقرب الموارد). اندوهگین . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله