ترجمه مقاله

شد کن

لغت‌نامه دهخدا

شد کن . [ ش َ ک ُ ] (فعل امر) بلند کن . مقابل پست کن . نیز گویند فلانه کس شدی بلند بسته است که دست فلک به او نمی رسد یعنی جای بلندی بر خود چیده است و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته . (آنندراج ) :
محفل پیر و جوان است مقامی شد کن
بزم خونابه خوران است پیامی شد کن .

میرنجات .


ترجمه مقاله