ترجمه مقاله

شرج

لغت‌نامه دهخدا

شرج . [ ش َ رَ ] (ع مص ) اشرج گردیدن ستور. (از منتهی الارب ). (اشرج گردیدن ستور آن است که یک خصیه ٔ وی کلان باشد یا یک خصیه باشد او را). (از لسان العرب ). یک خایه از خایه ٔ دیگر بزرگتر شدن . (غیاث اللغات ). از عیبهای خلقی در ستوران است که دارای یک خایه باشد. (ازصبح الاعشی ج 2 ص 26). || انبازی . (منتهی الارب ). شرکت دادن کسی را در کاری . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله