ترجمه مقاله

شرح کردن

لغت‌نامه دهخدا

شرح کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیان کردن و تفسیر کردن . توضیح دادن . توصیف کردن : بونصر نامه نویسد و این حال را شرح کند همه ودل وی را دریافته اید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 331).
شرح این حال پیش دوست کنیم
سنگ فتنه به لشکر اندازیم .

خاقانی .


حکیمی کاین حکایت شرح کرده ست
حدیث عشق از ایشان طرح کرده ست .

نظامی .


گفت احول زآن دو شیشه تا کدام
پیش تو آرم بکن شرحی تمام .

مولوی .


واجب آمد چونکه بردم نام او
شرح کردن رمزی از انعام او.

مولوی .


نه من اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو زیباتر از آنی که کنم شرح و بیانت .

سعدی .


|| مطلب کتابی را توضیح و تفسیر کردن .بر آن حاشیه نوشتن .
ترجمه مقاله