ترجمه مقاله

شرس

لغت‌نامه دهخدا

شرس . [ ش َ رَ ](ع مص ) بدخوی بودن و شدت خلاف و نزاع داشتن . (از اقرب الموارد). بدخو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || پیوسته چرانیدن گیاه شرس را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دوستی نمودن با مردم و دوست گردیدن نزدیک ایشان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شراسة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شریس . (اقرب الموارد). رجوع به شریس شود. || (اِمص ) بدخویی و شدت خلاف و نزاع . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله