ترجمه مقاله

شروخ

لغت‌نامه دهخدا

شروخ . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَرخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دندان کفانیدن شتر. (از آنندراج ). || فرا مردی نشستن کودک . (از تاج المصادر بیهقی ). رجوع به شرخ شود. || شکافتن دندان شتر گوشت را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله