ترجمه مقاله

شروع

لغت‌نامه دهخدا

شروع . [ ش ُ ] (ع مص ) به کاری آغازیدن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در کاری شدن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). به کاری درآمدن . (آنندراج ). آغازیدن . آغاز کردن .روی آوردن به . رونهادن به . روی گذاشتن به . برداشت کردن . ابتدا کردن . بنیاد کردن . به کاری درشدن . اقدام کردن . (یادداشت مؤلف ). || در آب درآمدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). در آب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گشاده کردن رسن را و هر دو کرانه ٔ آن را در گوشه ٔ دلو و مانند آن انداختن . رجوع به شرع شود. || باز کردن پوست و کفانیدن آن را. رجوع به شرع شود. || نیکو برداشتن و بلند کردن چیزی را. رجوع به شرع شود. || راست شدن نیزه ها به سوی کسی . || راست کردن نیزه ها را بسوی کسی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به شرع شود.
ترجمه مقاله