ترجمه مقاله

شرک

لغت‌نامه دهخدا

شرک . [ ش َ رَ ] (ع اِ) دام صیاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دام . (دهار) (نصاب الصبیان ) : وکیف ترجوا النجاة من شرک لانجی منها کسری ولا دارا. (از مقامات حریری ). خلق را از شرک شرک رهانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 2). و اکثر شیعه ٔ شرک در شرک فنا افتادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). || آنچه برای صید مرغان برپا کنند. ج ، اَشراک ، شُرُک . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حلقه های دام . (غیاث اللغات ). آن باشد که سر ریسمان حلقه حلقه کرده گره بزنند و سر دیگرش را از میان آن بگذرانند بر نهجی که بمجرد کشیدن ریسمان آن حلقه تنگ شود چنانچه بر سر دامها مثل آن سازند و آن را به تازی بلغثنه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). || ج ِ شَرَکة. (ناظم الاطباء). رجوع به شرکة شود. || شاهراه و راه میانه ٔ روشن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). راههای بزرگ . (از فرهنگ جهانگیری ). راه وسیع و بزرگ . (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ). || میان و وسط راه . (برهان ) (ناظم الاطباء). میانه ٔ راه بود. (فرهنگ جهانگیری ). آنجای از راه که در اثر عبور ستور و برخورد سم آنان کوبیده و کنده باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله