ترجمه مقاله

شریح

لغت‌نامه دهخدا

شریح . [ ش َ ] (ع اِ) شریحة. پاره ٔ گوشت فربه بدرازابریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).گوشت تنک کرده . (مهذب الاسماء). رجوع به شریحة شود. || پاره ای از گوشت . (از اقرب الموارد). || شرم زن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازمهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رجوع به شُرَیح شود.
ترجمه مقاله