ترجمه مقاله

ششتا

لغت‌نامه دهخدا

ششتا. [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) طنبور شش تار، مانند سه تا که طنبور سه تار را گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ). طنبوره ٔ شش تار را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). شش تار. قسمی از ذوی الاوتار. (یادداشت مؤلف ) :
چیست چندین طمطراق البته در دیر مغان
با نزاری با نوای زیر شش تا می خوریم .

نزاری قهستانی (از جهانگیری ).


|| (اصطلاح قمار) شش بجول . (از انجمن آرا)(از آنندراج ). قاب بازی با شش قاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شش قاب و شش پژول شود.
ترجمه مقاله