ترجمه مقاله

ششصد

لغت‌نامه دهخدا

ششصد. [ ش َ / ش ِ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) شش دفعه صد و سه دفعه دویست . (ناظم الاطباء). ستمائه . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه 600 و در حساب جمل «خ » باشد. (یادداشت مؤلف ) :
شصت بار آمده نوروز ترا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید.

ناصرخسرو.


- ششصدیک ؛ از ششصد یکی . یک ششصدم . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله