شش روزن
لغتنامه دهخدا
شش روزن . [ ش َ / ش ِ رَ / رُو زَ ] (اِخ ) شش سیاره . (ناظم الاطباء). کنایه از شش کوکب . (از برهان ) (از آنندراج ). شش ستاره ٔ منظومه ٔ شمسی . || (اِ مرکب ) عالم و گیتی . (ناظم الاطباء). کنایه از دنیاست به اعتبار شش جهت . (برهان ) (آنندراج ) :
پسری چون تو نزادند درین شش روزن
هفت سیاره و نه دایره و چارگهر.
رجوع به شش جهت شود. || مخلوق جاندار. (ناظم الاطباء). کنایه از حیوان هم هست به اعتبار سوراخهای گوش و دهان و بینی و پس و پیش ؟ (آنندراج ) (برهان ).
پسری چون تو نزادند درین شش روزن
هفت سیاره و نه دایره و چارگهر.
سنایی .
رجوع به شش جهت شود. || مخلوق جاندار. (ناظم الاطباء). کنایه از حیوان هم هست به اعتبار سوراخهای گوش و دهان و بینی و پس و پیش ؟ (آنندراج ) (برهان ).