ترجمه مقاله

شش ضرب

لغت‌نامه دهخدا

شش ضرب . [ ش َ / ش ِ ض َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نرد) یک نوع داوی در بازی نرد. (ناظم الاطباء). || شش بازی نرد که پیاپی از حریف برند. (ناظم الاطباء). به اصطلاح نرادان شش بازی را گویند که پیاپی از حریف ببرد و بعضی گویند که داو شش زده بازی از حریف ببرد. (آنندراج ).
- شش ضرب نتیجه ٔ خوب ؛ کنایه از گوهر و زر باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
- || کنایه از مشک . (از ناظم الاطباء) (برهان ).
- || کنایه از شکر. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
- || عسل . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
- || اقسام میوه . (از برهان ) (از ناظم الاطباء). به حذف ضرب شش نتیجه ٔ خوب هم آمده است . (برهان ). رجوع به شش ضربه و نیز شش نتیجه ٔ خوب در ذیل شش شود.
ترجمه مقاله