شش خانه
لغتنامه دهخدا
شش خانه . [ ش َ / ش ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) عمارتی که دارای شش درگاه باشد. (ناظم الاطباء). || خیمه ٔ گرد را گویندو آن را گنبدی نیز نامند. معرب آن شش خانج است . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). رجوع به شش طاق و شش خان شود.
- شش خانه ٔ تفنگ ؛ تفنگ خان دار و شمخال . (ناظم الاطباء).
|| کنایه از عالم است :
مشتری بر طالع ایام تو موقوف کرد
هر سعادت کاندرین شش خانه اسطرلاب یافت .
|| (اصطلاح موسیقی ) نوعی از ساز. (ناظم الاطباء). پرده . (فرهنگ جهانگیری ).
- شش خانه ٔ تفنگ ؛ تفنگ خان دار و شمخال . (ناظم الاطباء).
|| کنایه از عالم است :
مشتری بر طالع ایام تو موقوف کرد
هر سعادت کاندرین شش خانه اسطرلاب یافت .
سراج سکزی (از آنندراج ).
|| (اصطلاح موسیقی ) نوعی از ساز. (ناظم الاطباء). پرده . (فرهنگ جهانگیری ).