ترجمه مقاله

شعرای یمانی

لغت‌نامه دهخدا

شعرای یمانی . [ ش ِی ِ ی َ ] (اِخ ) کوکبی است روشن از قدر اول در صورت فلکی کلب اکبر، و آنرا شعرای عَبور نیز نامند. (از جهان دانش ). آن بزرگ روشن که بر دهان کلب الجبار است او را شعرای یمانی خوانند... و نیز عَبور خوانند ای گذرنده . (التفهیم ). نام درخشان ترین ثوابت آسمان ماست که در هر ثانیه از 18 تا 22 میل از منظومه ٔ شمسی دور میشود و در زمان بطلمیوس رنگ آن چون مریخ سرخ بوده و اینک سپیدی است که به کبودی زند و آنرا شعرای عَبور نیز خوانند. شعری العبور. تشتر. شعری الیمانیه . نهر. (از یادداشت مؤلف ). ستاره ای است روشن که به طرف جنوب تابد و چون یمن به طرف جنوب غرب واقع است لذا به یمن نسبت کرده اند و بعضی نوشته اند که غروب او بر طرف یمن باشد و بعضی نوشته اند که شعرای یمانی سهیل را گویند و این خطاست . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). و رجوع به شِعْری ̍ شود.
ترجمه مقاله