ترجمه مقاله

شعله خو

لغت‌نامه دهخدا

شعله خو. [ ش ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) شعله خوی . آتشی . (ناظم الاطباء). آتش طبع. آتش مزاج . و صاحب آنندراج گوید: آن را درباره ٔ محبوب بکار برند :
نتواند آرزویی در دل نهاد خرمن
برقی ز شعله خویی گر در نهاد باشد.

ظهوری ترشیزی (از آنندراج ).


|| آتش خوی و تندخوی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله