شفاعتگری
لغتنامه دهخدا
شفاعتگری . [ ش َ ع َ گ َ ] (حامص مرکب ) درخواستگری .میانجی گری . خواهشگری . (یادداشت مؤلف ) :
گردن و گوشی ز خصومت بری
چشم وسرینی به شفاعت گری .
قدرتی هجر تو در کشتن من برد بکار
که شفاعتگری اندازه ٔ تقدیر نبود.
گردن و گوشی ز خصومت بری
چشم وسرینی به شفاعت گری .
نظامی .
قدرتی هجر تو در کشتن من برد بکار
که شفاعتگری اندازه ٔ تقدیر نبود.
نورالدین ظهوری (از آنندراج ).