ترجمه مقاله

شق

لغت‌نامه دهخدا

شق . [ ش َق ق / ش ِق ق ] (ع اِمص ، اِ) سختی و دشواری . قوله تعالی : لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس . (قرآن 7/16). (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مشقت . (اقرب الموارد). رنج . (مهذب الاسماء). دشواری . (ترجمان القرآن ). تعب . سختی . مشقت . (یادداشت مؤلف ).
- شق انفس ؛ مشقت نفسها. (از غیاث ) (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ) :
اندرین آهنگ منگر سست و پست
کاندرین ره صبر شق انفس است .

مولوی .


|| نیمه ٔ بار. (از اقرب الموارد). || نیمه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) : هر دو شق چوب بهم پیوست . (کلیله و دمنه ). || نیمه ٔ برابر و مساوی از هر چیزی ، و آن را شق الشعرة نیز گویند. یقال : المال بینی و بینک شق الشعرة؛ ای نصفان سواء. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله