ترجمه مقاله

شق

لغت‌نامه دهخدا

شق . [ ش ِق ق ] (ع اِ) برادر،گویند: هو اخی و شق نفسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برادر. (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). || جانب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناحیت . (مهذب الاسماء). || اندک از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاره ای از چیزی . (غیاث ). || کرانه ٔ کوه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). || دوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || منظورنظر. || صنفی از پریان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || یکی از دو صورت فرضی : بین نفی و اثبات شق ثالث نیست . (یادداشت مؤلف ). راه . طریق : برای نجات از این مخمصه دو راه موجود است و شق ثالث ندارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- شق نقیض ؛ صورت و طور نقیض ، و نقیض رفعالشی ٔ باشد چون انسان که اصل است و لاانسان که نقیض آن . (غیاث ) (آنندراج ).
|| یک طرف بار. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله