ترجمه مقاله

شلتوک

لغت‌نامه دهخدا

شلتوک . [ ش َ ] (اِ) چلتوک . شالی . (یادداشت مؤلف ). شالی و برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند. (از برهان ) (از غیاث ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) :
چو شلتوک آمد به دنیا درون
به چاهی ز کربال شد سرنگون .

بسحاق اطعمه (از انجمن آرا).


- باباشلتوک ؛ این لفظ که در هجو دماغی واقع شده ، لفظی است موضوع که از راه ریشخند گفته میشود. (از آنندراج ).
- شلتوک کاری ؛ زراعت برنج . (ناظم الاطباء).
- شلتوک کوبی ؛ کوبیدن برنج با پوست و برآوردن از پوست . (یادداشت مؤلف ).
- || کارخانه ای که در آن شالی کوبند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله