ترجمه مقاله

شلو

لغت‌نامه دهخدا

شلو. [ ش ِل ْوْ ] (ع اِ) اندام با گوشت . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اندام . (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). قد و قامت بدن . (ناظم الاطباء). || تن و جسد از هر چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || هر سلخ شده و پوست برکشیده ای که آنرا خورده و قدری از آن باقی مانده باشد. ج ، اَشلاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
- شلوالانسان ؛ جسد انسان پس از پوسیدگی آن . (ناظم الاطباء).
|| بقیه از مردم .(منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله