ترجمه مقاله

شماس

لغت‌نامه دهخدا

شماس . [ ش َم ْ ما ] (ع اِ) از مهتران ترسا که موی میانه ٔ سر خود را بتراشد جهت ملازمت بیعت . ج ، شَمامِسَة. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث ) (از آنندراج ). مهتر ترسایان در بلاد اسلام بطریق است و پس از آن جاثلیق و پس از آن مطران و پس از آن اسقف و پس از آن قسیس و پس از آن شماس . (یادداشت مؤلف ). شماس از عبری «شماشا» (شماس ، خادم و عابد) مشتق از شمش است بمعنی (خدمت کرد، آفتاب را پرستید، نماز گزارد). شماسها در سازمان کلیسا گروهی از روحانیون بودند که شغل آنان توجه به فقرا بود و بعدها کشیشان را گفتند. (از ذیل برهان چ معین ). شماس از زبان آرامیة گرفته شده است . (از نشوءاللغة ص 69). شماس از لغت سریانی است بمعنی خادم ، و آن مقام دین مسیحی است پایین تر از کشیش . (از اقرب الموارد). عدل ترسایان . (السامی فی الاسامی ). شاگرد قسیس بود. (بیان الادیان ). شماس در مرتبه ٔ دون قسیس باشد و کلمه ٔ سریانی بمعنی خادم است . (از فرهنگ جهانگیری ) :
کنیزک به دادار سوگند خورد
به زنار شماس هفتادگرد.

فردوسی .


به زنار شماس و روح القدس
کزین پس مرا خاک در اندلس .

فردوسی .


به ناقوس و به زنار و به قندیل
به یوحنا و شماس و بحیرا.

خاقانی .


|| یک طبقه از روحانیون مانوی را گفته اند و این کلمه اصلش سریانی است . (از فرهنگ لغات شاهنامه ). این کلمه از دوره ٔ آفتاب پرستی مانده و از مانویان است و اصل آن شمس است و سپس مسیحیان آنرا بمعنی نوین نقل داده اند (مقامی پس از بطریق ). (یادداشت مؤلف ). || معرب از عبری از کلمه ٔشماشا، خادم معبد آفتاب . (فرهنگ فارسی معین ). || خادم معبد و کلیسا. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله