ترجمه مقاله

شمالی

لغت‌نامه دهخدا

شمالی . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شمال . منسوب به جهت شمال . (ناظم الاطباء).
- شمالی پیکران ؛ ستارگانی که از شمال طلوع میکنند :
جنوبی طالعان را بیضه در آب
شمالی پیکران را دیده در خواب .

نظامی .


- همسایه ٔ شمالی ؛ امروز در عرف سیاسی ایران به اتحاد جماهیر شوروی سابق اطلاق میشود که در شمال کشور ایران قرار دارد.
|| امروزه مخصوصاً در تهران اهل گیلان یا مازندران را گویند که در شمال ایران قرار دارند. || سرد و خشک : هرگاه که زمستان شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن رابچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). هرگاه که زمستان خشک و شمالی بود و بهار که پس از او آید گرم و بارنده بود و تابستان نیز بارنده بود، اسهال خون بسیار افتد و همچنین هرگاه که زمستان جنوبی بود و بهار شمالی و کم باران بود، اسهال خون بسیار افتد خاصه زنان را وخداوندان مزاج تر را. و هرگاه زمستان جنوبی و بهار شمالی بود و تابستان گرفته و ابرناک و گاه باران بود، نزله بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله